در روز دوم دسامبر، اعضای حزب سبزهای فرانسه به یک جلسه ۲۰ دقیقهای در مدرسه رقص «لا بوتی تراپی» در پاریس دعوت شدند که با رقصهای سطح پایین همراه بود و جمعیت حاضر را تشویق به مشارکت میکرد. بعد از این وقفه غیرمنتظره، همه چیز عادی شد. درخواست برای برخورد با مردسالاری، اتخاذ رویکرد ملایمتر در سیاست و (تقریبا دیگر در حاشیه) هشدار نسبت به انتشار کربن. در همان روز اما، در دنیای سیاست، صدراعظم آلمان و رئیس جمهور فرانسه، در میان افرادی که برای اجلاس اقلیمی کاپ ۲۸ در دبی جمع شده بودند، حضور داشتند و یک توافق جهانی را برای جلوگیری از داغ شدن زمین، بررسی میکردند.
جنبش سبزها در اروپا، به یک تناقض تبدیل شده است. از یک طرف، سیاستهایی که طرفداران محیط زیست دنبال میکنند، در مرکز دستورالعملهای سیاسی قرار گرفته است. اقتصاد اروپا مورد فشار قرار گرفته تا تغییرات اقلیمی را به حداقل برساند؛ نیروگاههای هستهای در آلمان تعطیل شدهاند و تولید خودروهای جدیدی که سوخت آنها بنزین یا گازوئیل باشد، از سال ۲۰۳۵ غیرقانونی خواهد شد. برخلاف آمریکا، در اروپا انکار اینکه بشر مسئول تغییر اقلیمی است، غیرعقلانی تلقی میشود. اما حزبهای سبزی که کارشان ترویج چنین ایدهآلهایی است، بلاتکلیف هستند. در بهترین حالت، آنها نتوانستهاند فراتر از شهرنشینهای مناطق شمالی ثروتمند اروپا که تبلیغ غذاهای ارگانیک را میکنند، رای مردمی به دست آورند. حالا این سیاستمداران محیطزیستی کشف کردهاند که حتی در این مناطق هم، اهمیت دادن به زمین، روی کاغذ محبوبتر است تا در عمل. اروپاییها که سعی کردند به سیاستهای کارآمد در این زمینه رای بدهند، حالا به هزینه بالای آنها اعتراض دارند. سیاستهای سبز ادامه خواهند داشت، اما ارتباط سیاسی سبزها ممکن است ادامه نداشته باشد.
سر و کله احزاب سیاسی طرفدار محیطزیست، از ۴۰ سال قبل در اروپا پیدا شد؛ در قالب نوعی جبنشهای ضد فرهنگی که از ۱۹۶۸ شکل گرفته بودند. مبارزه با آلودگی هوا، تنها بخشی از درخواست آنها بود. مقابله با کاپیتالیستهای جنگطلبی که به زمین آسیب زده بودند هم به همان اندازه اهمیت داشت. در دهه ۹۰، سبزها تا حدی ملایم شدند و پیوندشان را به صلحطلبی و سرنگون کردن اقتصادهای بازار رها کردند. آنها به پارلمانهای ملی راه پیدا کردند و برخی هم پستهای وزراتی را تصاحب کردند. به عنوان یک جنبش مستقل، آنها منحصر به اروپا هستند (و فقط در نیوزیلند تا حتی موفقیت به دست آوردهاند). افزایش حمایت از سبزها در انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۹، باعث شد ۷۲ کرسی از ۷۰۵ کرسی بروکسل را به دست آورند که بهترین نتیجه تاریخ آنها بود. بنابراین، تصادفی نیست که اندکی بعد «توافق سبز» جاهطلبانهای به امضا رسید که اتحادیه اروپا را متعهد میکند انتشار کربن خود را تا سال ۲۰۵۰ به «صفر خالص» کاهش دهد. ملانی ووژل، سناتور فرانسوی که به صورت مشترک ریاست حزب سبز اروپا را بر عهده دارد، میگوید: «اگر موج سبز در سال ۲۰۱۹ شکل نمیگرفت، توافق سبزی هم وجود نداشت.»
اما متاسفانه این موج فروکش کرده و واکنش علیه سبزها به اوج خود رسیده است. در آلمان، این اتفاق خیلی سریع رخ داد. مهمترینشان این بود که تلاش حزب سبز این کشور برای اجباری کردن پمپهای حرارتی سازگار با اقلیم، قبل از اینکه نیروی کار ماهر کافی برای نصبشان وجود داشته باشد، نتیجه معکوس داد. سبزها که زمانی – هر چند کوتاه – محبوبترین حزب آلمان بودند، حالا به جایگاه چهارم تنزل کردهاند. رابرت هابک، یکی از روسای این حزب، که زمانی محبوبترین سیاستمدار آلمان بود و حالا به رتبه شانزدهم تنزل کرده است. در سطح اتحادیه اروپا که بیشترین قوانین زیست محیطی تدوین میشود، نظرسنجیهای عمومی نشان میدهد که سبزها در انتخابات ۲۰۲۴ پارلمان اروپا حدود یک سوم کرسیهای خود را از دست خواهند داد و از چهارمین گروه بزرگ سیاسی، به ششمین گروه تنزل خواهند کرد.
نشانههای کمرنگ شدن جایگاه محیطزیستیها همین الان هم قابل مشاهده است. بندهایی از بسته «توافق سبز» که هنوز مراحل قانونی را میگذرانند، بعید است در پارلمان به تصویب برسند. گروههای میانهرو، بهویژه در جناح راست محافظهکار، خسته شدهاند. جاهطلبی اتحادیه اروپا برای کاهش انتشار کربن، اکنون امن به نظر میرسد. در واقع اروپا تنها نقطه دنیاست که انتشار کربنش نسبت به ۱۹۹۰ بسیار کمتر شده است. اما صحبتها در بروکسل، در مورد نیاز به اجرای قوانین موجود است، نه تدوین قوانین دست و پاگیر جدید.
رهبران حزب، هر چقدر از سیاست راضی بودهاند، از وضعیت زمین گله دارند و سعی میکنند روی همه چیز سرپوش بگذارند. توماس ویتس، عضو اتریشی پارلمان که از روسای احزاب سبز اروپا هم هست، میگوید: «سیاستهای سبز امروز یکی از خطوط جداکننده طیفهای سیاسی هستند.» رایدهندگان در جنوب اروپا به ارزشهای پساماتریالیستی جنگطلبان اهمیت نمیدهند. همانطور در اروپای مرکزی هم، کسی حفاظت از محیطزیست را اولویت نمیداند.
همه احزابی که ایدههایشان تصویب میشود، به مروز زمان از محبوبیتشان کاسته میشود؛ اما این مشکل برای سبزها حادتر است. لحن بهانهجوی آنها نه تنها دشمنانشان را تحریک میکند، بلکه اعمال قدرتشان فعالان خوشخیالی را که از سازشهای مورد نیاز برای اداره بخشهایی از دولت ناراضی هستند، اذیت میکند. سیاستهای شاخص سبزها، یا حداقل سیاستهای زیستمحیطی آنها، در مسیر درستی حرکت میکند. اما متقاعد کردن رایدهندگان در این زمینه، جای تردید دارد.